شب چه ساعتی باید خانه باشی؟

برادرت هم مثل تو باید نه شب خانه باشد؟ یا اگه دیر هم بیاید به کسی مربوط نیست؟

یکی از مسائلی که بین دختر ها زیاد دیده ام دخترایی هستند که بسیار رفت و آمدهاشون محدود است. و در مقابل پسرایی هستند که بسیار آزاد تر هستند. میتوانند درباره ساعت های رفت و آمدشان و ارتباطاتشان خودشان تصمیم بگیرند.

یکی از هم کلاسی های قدیمی ام را چند وقت پیش دیدم. تعریف می کرد که سرپرست یک شرکت خصوصی بود. دیدارمان با یادآوری خاطرات مشترک کلاس عربی و حسابان گذشت و حسابی یاد اون دوران افتادم. بعد از اون که با من کمی احساس راحتی بیشتری کرد گفت:” راضیه جون من نمیتوانم با پسری که دوست دارم وارد رابطه بشوم. باید تا ساعت نه خانه باشم. اما تا از سر کار برگردم ساعت شده هشت. من کی بروم که تا ساعت نه برگردم؟”

این همکلاسی من -سحر- دختری بسیار خوش برخورد بود. شخصیت دوست داشتنی داشت. هم دوره ای هایمان هم دوست داشتند با او در ارتباط باشند. به مهمانی و تولد هایشان دعوتش میکردند اما او در بیش تر اوقات نمیتوانست شرکت کند.

حتی بقیه مهمانی هایشان را میگذاشتند ساعتی که او هم باشد اما باز هم او به مشکل میخورد.

هرچند به سختی اما برایم تعریف کرد که با یکی از دوستان صمیمی اش به تازگی مشکل خورده.

” این دوست من بارها به من گفته بود که خانواده صحبت بکن چون این طور که پیش میروی ارتباطاتت رو از دست میدهی. اما من نمیتوانستم کاری بکنم. راستش جراتش را نداشتم…

تا اینکه مدتی پیش که قرار بود مریم -همان دوست صمیمی اش- مرا به خانه برساند. اما ناگهان خیابان ها شلوغ میشوند و اوضاع بهم میریزد. مریم به هم میریزد چون میترسید مرا برساند و بعد هم بخواهد تنها برگردد. از من درخواست کرد که با خانواده تماس بگیرم و بگویم شب کمی دیرتر بر میگردم یا آنجا میمانم. اما من تماس نگرفتم. از این کارم بسیار ناراحت شده بود. شاکی بود. میگفت:” من دیگه نمیتونم دوستیمو با تو ادامه بدم. چون اون روزی که به تو انقدر نیاز داشتم حتی زنگ نزدی به مادر و پدرت مسئله ای رو بگی. که حتی آنها بگویند نه یا آره!”

زمانی که این موضوع را تعریف میکرد خیلی شاکی و خسته بود. کم جراتی او حتی دارد یک رابطه دوستی خیلی مهمش را از بین میبرد.

این کم جراتی آن قدر در او ریشه دارد که او حتی درخواست هم نمیکند. که حالا در جواب نه یا آره بشنود.

سحر چند موقعیت عاطفی و دوستی بسیار خوب را به خاطر همین مساله از دست داده است. هر روز هم دارد تنها تر میشود.

حتما شما هم دیده اید که در یک جمعی، دختری مجبوره ۴-۳ ساعت زودتر به خانه برود. فارغ از این که دلش میخواست بماند. دلش میخواست بیش تر با بقیه وقت بگذراند. در حالی که دیگران از زمانشان لذت میبرند و از همدیگر چیزهای جدیدی یاد میگیرند.

حتی خیلی از شما برام از روابطی که به خاطر همین موضوع بهم خورده نوشتید. وقتی که دو نفر نمیتوانند نیازهای همدیگه رو برآورده کنند. یک نفر با استقلال کامل در مقابل کسی که نمیتونه زمان زیادی برای رابطه اش بگذارد. زمانی که اتفاقا خودش میخواهد.

من این را در سنین مختلف میبینم. دخترهایی را میبینم که از نظر مالی مستقل هستند. دختراهایی که بیزینس خودشان را دارند. اما باز هم از این نظر محدود اند.

چندتا پسر را میبینید که در سن پایین بیزینس خودش را از صفر شروع کند. رویا داشته باشد و بخواهد آینده ی خودش را با دستان خودش بسازد؟

حالا دختری رو تصور کنید که به اون حد از استقلال فکری برسد که خواسته هاش رو بشناسه و بابتش قدم برداره اما هنوز نمیتونه استقلالش رو بدست بیاره. چون میخواهد بیزینس خودش را راه اندازی کند اما باید تا ساعت نه خانه باشد!

دیگر مهم نیست که سحر چه جایگاه شغلی ای دارد. بیزینس خودش را دارد. وقتی که نمیتواند حتی برای ساعت رفت و آمدش تصمیم بگیرد. او یک زندانی است. مستقل نیست. نمیتواند حتی درباره این موضوع صحبت کند.

الان ۲۴ سالش است. خیلی جوان است اما تا کجا با این روش میتواند ادامه دهد؟ خودم را که جایش میگذارم به این فکر میکنم که تا یک جایی ادامه میدهم. اما در نهایت میبرم. یک جایی انقدر بهم فشار میاد و اعصابم خرد میشود که طغیان میکنم. آن جا دیگر منطقی تصمیم نمیگیرم. حتی شاید حاضر شود فقط برای این که از این شرایط خلاص شود با اولین نفری که سر ارهش باشد ازدواج کند.

اتفاقا مادر یکی از صمیمی ترین دوستانم که حدود ۵۵ سال دارد به تازگی طلاق گرفته است. و شاید برای شما تعجب آور باشد اما از وقتی طلاق گرفته تمام رفت و آمد هایش کنترل می شود و او هم باید ساعت ۱۱ خانه باشد!

دخترهای زیادی را میشناسم که همینجوری روابطشان محدود شده. استقلال ندارند. کم کم افسرده شده و  از اطافیانشان متنفر شده اند. فقط میخواهند دوری کنند از همه. به ازدواج هایی تن بدهند که فقط خلاص بشوند از این موقعیت.  این که اصلا با شخص مناسبی ازدواج کنند. آیا ازدواج خوبی کنند یا نه اصلا دیگر مطرح نیست برایشان.

خب راه حل چیست؟

راه حل اینه که ما همین جوری دست رو دست بذاریم؟  هر چیزی که گفتند گوش کنیم؟ هر چیزی گفتند قبول کنیم؟  یا اینکه نه یه کاری برای خودمان انجام بدهیم؟

بتوانیم تعامل کنیم. درست معامله کنیم با خانواده و با کسایی که مارا محدود کرده اند. با کسانی که استقلال ما را از ما گرفته اند. چطور باید با آن ها صحبت کنیم. و آن ها را مجاب کنیم که این حق من است. جزو حقوق اولیه زندگی من است!

به این فکر کنید، روابط من چه تغییری توش ایجاد میشود؟ چه موقعیت های عاطفی را از دست نمیدهم؟ چه موقعیت های کاری را میتونم بگیرم؟ و چه تاثیری تو اعتماد بنفس من دارد؟

اون اعتماد به نفس چقدر بر روابطم، برخورد هایی که در محل کارم دارم و استفاده هایی که میتوانم از پولم بکنم تاثیر دارد؟

کسی که حتی نمیتونه ساعت ۹ شب بیرون از خانه باشد، اون پول به چه دردش میخورد؟ چه لذتی الان دارد میبرد زمانی که یک سفر نمیتواند با دوستانش برود؟ یک شام نمیتواند با همکارانش بیرون بخورد؟ پول به چه دردش میخورد؟ پول جمع کند که خاک بخورد…

وقتی میشود با صحبت کردن با خانواده یا هر کس دیگری که استقلالمان را گرفته این مشکل را حل کرد. آیا این سکوت و کم جراتی درست است؟ زمانی که میتواند با یک گفت و گوی ساده استقلالش را به دست بیاورد. که نیاز به مخفی کاری نداشته باشد. که از جوانی اش و از سنش لذت ببرد.

هربار که با دوستانش است استرس دیر رسیدن نداشته باشد. دائما مجبور نباشد که ساعت را چک کند. اگر اسنپ دیر قبول کرد، از استرس حالش بد نشود.

این حجم از استرس چقد نتایج منفی روی روان و فیزیکش دارد. آن هم در این سن!

نسل های قبل از ما که همیشه قربانی این مسائل بودند. کاری هم بابتش نمیکردند. اما الان دیگه دنیا اون جوری نیست جرأت دختر ها بیشتر شده. آدم ها باهم دیگه صحبت میکنند. همدیگر را مجاب میکنند. نیازهایشان را ابراز میکنند. استقلالشان را به دست می آورند. ابراز وجود میکنند. همه این ها فقط با قدرت کلمات اتفاق می افتد.

همه دیدید آدم هایی را که زبان چرب و نرمی دارند. و هر چه را که میخواهند با حرف زدن به دست می آورند. راه شان را با همین زبان باز میکنند. دیده اید کسی که کلام نرمی داشته باشد. رفتار مناسب داشته باشد به هر چیزی که بخواهد میرسد.

همه این موارد را دیده اید. پس این همان فرمول گمشده ایه که اون دخترهایی که میشناسیم باید یاد بگیرند.

دوره ای که  تنها در ۶ روز فروش رفت برای همین دخترها تهیه شده. دوره ی مدرسه ی پولسازی که به دخترانمان یاد میدهد چجوری قوی و پر درامد شوند.

در این دوره من به شاگردانم یاد میدهم که چطور درخواست کنند تا به شخصیت مستقل و پردرامد برسند. چطور ابراز وجود کنند. چطور حق خودشان رو بگیرند و چطور حرف بزنند.

من این دوره رو به صورت فایل صوتی درآوردم تا به خانم های بیشتری کمک کنم.

خانم رییس اگر تو از خودت شروع کنی و با تمام مهارت هایی که بهت یاد میدم آشنا بشی و ازشون استفاده کنی بعد از چهار ماه یا به درامد میرسی یا حتما درامد دوبرابر را داری.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *