روبروی قفسه کتاب فروشی که ایستاده بودم. کتاب های زیادی به چشمم میخوردند. یکی از کتاب هایی که چند سال است همیشه در قفسه های کتاب فروشی ها دیدم کتاب “شدن” است. روی جلد کتاب تصویر یک زن سیاه پوست با چشم های درخشان چاپ شده. چند باری هم در تلویزیون تصویر این زن را دیده بودم.
اولین باری که اسم او بین مردم دنیا شنیده شد. زمانی بود که همسرش روز نخست ریاست جمهوری اش سوگند ادا میکرد. او در حالی که یکی از گران ترین پیراهن هایی که در امریکا وجود داشت را پوشیده بود؛ در مراسم حضور داشت.
میخواهیم درباره دختری از یک خانواده سیاه پوست حرف بزنیم که با قاشق و چنگال نقره بزرگ نشد. دختری که چند سال بعد بانوی اول امریکا شد. حتما تا الان متوجه شده اید که درباره چه کسی صحبت میکنم. میشل اوباما. اولین آفریقایی-آمریکایی که بانوی اول ایالات متحده شد.
شاید مثل من نامش را در اخبار و تلویزیون زیاد شنیده باشید. شاید هم کتابش را مدت ها در قفسه ی کتاب فروشی ها دیده باشید.
نمیدانم تا چه اندازه از زندگی او خبر دارید. اما میخواهم به شما بگویم که جرات و شهامتی که میشل اوباما داشت قطعا برای تمام زنان مثال زدنی است.
میشل از دانشکده حقوق هاروارد فارق التحصیل شد. و در یک موسسه حقوقی شروع به کار کرد. باید بدانید که دنیای حقوق در ان دوره یک دنیای کاملا مردانه بود. پس حدس این که میشل با سختی های زیادی در این مسیر روبرو بود نباید زیاد هم سخت باشه.
البته این را هم در نظر بگیرید که میشل دورگه آفریقایی- آمریکاییست. مشکلاتی که با ان روبرو بود، شاید خیلی بیش تر از زنان سفید پوست این دنیا بود. اما او با موفقیت از پسشان بر امد. و حالا حتی بعد از پایان دوره ریاست جمهوری همسرش مردم به او لقب بانوی همیشه اول را داده اند.
هدف های بزرگی هستند، که میشل در تمام دوران حرفه ایش برای آن ها قدم برداشته. او برای آموزش بهتر دختران، حقوق برابر آن ها، سبک زندگی سالم زنان قدم های بزرگی برداشته.
میشل در بین سخنرانی هایش و حتی در کتابش از تجربه هایی که در این مسیر داشته صحبت کرده. داستان هایی را گفتهکه میتوانند باعث شوند دختران جوان به مسیرشان ایمان بیارند. به جراتمندی و شجاعتی که او را به آن جا رساند باور پیدا کنند.
او از خانواده ای سرشناس نبود. لای پر قو بزرگ نشد. هر چیزی را که به دست آورد با تلاش خودش بود. شاید حتی جالب باشد که بدانید حتی همسرش باراک اوباما در دوره ای که او در موسسه حقوقی مشغول به کار بود کارآموز او بود. پس حتی نمیتوان موفقیت او را به همسرش نسبت داد.
میشل میدانست که میخواهد فردی تاثیر گذار باشد. رویاهای بزرگی داشت. برای خودش هدف و مسیر داشت. در کنار همه این ها خانواده ای داشت. میخواست که مادر خوبی برای فرزندانش باشد. اما در این مسیر خواسته هایش را قربانی نکرد.
زمانی که دختر اولش ساشا را به دنیا آورده بود میخواست برای یک مصاحبه شغلی اماده شود. دخترش فقط سه ماهه بود و میشل تا لحظه اخر قبل از مصاحبه کسی را برای نگهداشتن دخترش پیدا نکرد. پس با دخترش به مصاحبه رفت. با جراتمندی تمام خودش و توانایی هایش را ارائه کرد. و شغل را به دست اورد.
خانم رییس اگر شما به جای او بودید، جرات انجام این کار را داشتید؟ ایا حاضر بودید با بچه کوچکتان در یک مصاحبه شغلی حاضر شوید؟
میشل همیشه به این که تا چه حد زنان در دنیای حرفه ای مورد حمله قرار میگیرند یا به آن ها در این مسیر ظلم میشود صحبت کرده است. خودش زمانی که برای سخنرانی یا کنفرانس ها دعوت میشد. به شدت مورد حمله نژاد پرست ها قرار میگرفت. به عنوان یک زن سیاه پوست خشمگین ازش اسم میبردند. تک تک حالات چهره و بدنش را مورد بررسی قرار میدادند. وقتی که همسرش کاندیدای ریاست جمهوری شد که این موضوع بد تر هم شد. دائم از سمت رقبای شوهرش به او حمله میشد.
میدانید میشل در برابر این حملات چه کار کرد؟ خانه نشین نشد. خودش را از بقیه پنهان نکرد. کنفرانس هایش را کنسل نکرد. سخنرانی هایش را قطع نکرد.
بلکه مثل یک زن پر جرات به دنبال مشکل رفت. راه حلش را پیدا کرد و باز به میدان بازگشت. به مسیرش ادامه داد. بدون این که از مسیرش ناامید شود.
حتی زمانی که به عنوان بانوی اول امریکا پا به کاخ سفید گذاشت. اجازه نداد که جاه طلبی ها و اهداف همسرش، خواسته های او را زیر سایه ببرد. پای مسیر خودش ایستاد. از این موقعیت استفاده کرد تا در راه اهداف خودش قدم های بزرگی بردارد. از دولت درخواست کرد که روی اموزش دختران سرمایه گذاری انجام دهد. فرصت های شغلی بیش تری برای زنان ایجاد کند.
امروز او یکی از فعالین اجتماعی است که در تمام دنیا نامش شنیده میشود. دختران زیادی در دنیا او را الگوی خود قرار میدهند. دوست دارند شبیه او باشند. کتابش در صدر پر فروش های نیویورک تایمز قرار گرفت.
این طور به نظر میرسد که کاری نیست که یک زن با جرات مثل میشل اوباما از پس انجامش بر نیاید.
