مایا لین دختری که اشک همه را درآورد

اگر کسی به شما بگوید که نمی توانید کاری را انجام دهید، چه می کنید؟

من که خانواده پولداری ندارم! سنم خیلی پایینه! من یک زنم!

این افکار برای شما آشناست؟ فکر میکنید همه این ها مانع رسیدن شما به هدفتون هستن؟

مایا لین فقط ۲۱ سالش بود که با این سوالات روبرو شد. در مدرسه دانش آموز خوبی بود. تحت تاثیر والدین چینی اش که هنرمند و شاعر بودند به مجسمه سازی و معماری علاقمند بود. برا همین برای ادامه راهش به کالج معماری رفت.

چیزی از تحصیلش نگذشته بود که یک مسابقه برای طراحی یاد بود کشته شدگان جنگ ویتنام برگزار شد.

۱۵۰۰ نفر در این مسابقه شرکت کردند. خیلی از این شرکت کنندگان کسانی بودند که تجربه های موفقی در معماری داشتند. مسانی که تجربه خیلی بیشتری از مایا داشتند. یا خانواده هایی داشتند که میتوانستند از آن ها حمایت کنند. خیلی ها هم به عنوان یک طراح معمماری برای خود اسم و رسمی داشتند.

اگر شما بودید در این موقعیت چه میکردید؟ به نظرتون مایا در این لحظات چه کرد؟

خودش را باخت؟ با خودش گفت: شاید در یک فرصت دیگر؟ گفت: شاید باید بیخیال این مسابقه بشوم و زمانی که تجربه بیشتری داشتم به چنین چیزی فکر کنم؟ من با این سنم مگر میتوانم با چنین آدم هایی مسابقه بدهم؟

نه مایا تمام این منفی نگری ها را کنار گذاشت. به این فکر نکرد که ممکن است موفق نشود. به این که شاید طراحی اش مورد تمسخر قرار بگیرد.

شاید اساتید و هم کلاسی هایش او را مسخره کنند.

تمام جرات وجودش را جمع کرد و در مسابقه شرکت کرد. برای دیدن نتیجه مسابقه کافی است در اینترنت سرچ کنید ” بنای یادبود جنگ ویتنام”. تا بتوانید طرحی را که مایا برای مسابقه ارائه داد را ببینید. مایا از کشته شدن پدر هم کلاسی اش در جنگ و ترس پسران از سربازی برای این طرح الهام گرفت.

مایا مثل خیلی از ماها شرایط ویژه ای نداشت. یک دانشجو بود. نه خانواده ثروتمند یا قدرتمندی داشت. نه تجربه زیادی. نه شهرت. تنها چیزی که در او وجود داشت پر جراتی بود.

مایا جرات کرد و وارد رقاب شد. با کسانی که شاید در ظاهر خیلی خیلی شانس برنده شدنشان از او بیشتر بود.

زمانی که طرح مایا به رای گیری گذاشته شد، فشار ها بیش تر هم شد. احساسات منفی مردم درباره جنگ باعث شد، به شدت او را مورد حمله قرار بدهند. توهین های زیادی بهش شد. به جنسیت اش، رسانه هادرباره این که ایا یک زن میتواند چنین بنای مهمی را طراحی کند، نوشتند. به نژادش حمله کردند. گفتند: یک دختر بچه چینی- آمریکایی لایق طراحی چنین بنای مهمی نیست. حتی گروهی از جانبازان جنگ ویتنام هم بر علیه او اعتراضات تشکیل دادند.

خانم رییس اگر شما بودید جرات کافی برای ادامه دادن مسیر را داشتید؟ روی هدف و مسیرتان پافشاری میکردید؟

مایا این کار را کرد. در تمام این مجادلات مایا از ایده و طرحش دفاع کرد. به هدفش ایمان کامل داشت. با جرات پیش رفت و ساخت طرح او انجام شد.

الان بنای یادبود جنگ ویتنام در شهر واشنگتن آمریکا یکی از جاذبه های توریستی این شهر و کشور است.

زمانی که بنا رونمایی شد. تمام آن مخالفت ها، توهین ها و حمله ها تبدیل به اشک شدند. دیدن بنایی V  شکل و سیاه رنگ، که اسم ۵۸۰۰ کشته یا مفقود شده در این جنگ روی آن نوشته شده است؛ نه تنها باعث به سطح آمدن احساسات آمریکا شد. بلکه در تمام دنیا چنین احساسی را ایجاد کرد.

اسم مایا لین بعد از این طرح به یک اسم کاملا آشنا و مورد احترام در یاد مردم تبدیل شد.

همه این ها از پر جراتی مایا شروع شد. از این که او در مواجه با چالش خودش را نباخت. یا از مسیرش منصرف نشد. حاصل این ویژگی شخصیتی بنایی شد که تمام مردم جنگ زده و آسیب دیده با آن ارتباطی برقرار میکنند.

به این فکر کنید. مایا لین تنها یک خانم ۲۱ ساله بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *