ایندیرا  گاندی اولین نخست وزیر زن

 

 

من کسی هستم که مسئولیتی دارد و باید آن را انجام دهد.

هندوستان هفتصد و بیست میلیون نفر جمعیت، هفت دین و هزار طبقه اجتماعی مختلف داشت زمانی که ایندیرا گاندی نخست وزیر این کشور شد.

ایندیرا هنوز به سن نوجوانی نرسیده بود که عروسکان خودش را برای مخالفت با کالاهای خارجی آتش میزد، جاسوسی پلیس ها را میکرد و برای آزادی سخنرانی های آتشین میکرد.

البته از تنها فرزند یکی از رهبران هندوستان مستقل زیاد هم عجیب نیست. ایندیرا از اولین روزی که به دنیا آمده بود میان طرفداران هندوستان مستقل بزرگ شده بود. و آرمان استقلال هندوستان با گوشت و پوستش آمیخته شده بود.

اصلا شبیه به قالب سنتی زنان هند نبود. به دانشگاه رفته بود، شوهرش را خودش انتخاب کرده بود و وارد دنیای سیاست شده بود.

در بین فعالیت هایش یک سال از زندگی اش را به علت شورش علیه حاکمیت انگلیس همراه با همسرش در زندان های هندوستان گذرانده بود.

در ابتدای مسیر ایندیرا شخصیتی بسیار ضعیف داشت. این را در بین جلسات و سخنرانی هایش نشان میداد. هرچند که خیلی زود توانست وزیر رسانه های گروهی کابینه دولت شود اما از طرف بیش تر مردم مورد تمسخر قرار میگرفت. مردم به او لقب عروسک خنگ داده بودند و میگفتند حضورش میان آن همه مرد حسابی خنده دار است.

در اولین سخنرانی رسمی اش یکی از بین مردم داد زد:” این که حرف نمیزند، جیغ جیغ میکند.”

این درحالی بود که از نظر تحصیلات ایندیرا در بین کابینه و حتی جامعه هند، شخصیتی کم نظیر بود.

 

این اتفاقات برای ایندیرا درس های بزرگی به همراه داشت. متوجه شد که اگر میخواهد اهدافش را روزی با چشم هایش ببیند، باید روی شخصیت ضعیف اش کار کند.

و اگر در این باره تلاش نمیکرد، هیچ موقع مردم به جای “عروسک خنگ”  از او به عنوان “ببری میان میمون ها” یاد نمیکردند.

بعد از تلاش های بی شماری که ایندیرا گاندی برای استقلال هندوستان و آزادی مردم هند از زیر سلطه انگلستان داشت، به سرعت بین مردم به اشتهار و محبوبیت رسید تا جایی که نخستین زنی شد که در هند جامۀ نخست‌وزیری پوشید.

نام گاندی برای بیش تر مردم یاد آور مهتاما گاندی، رهبر استقلال هند است. اما در مرتبۀ بعد ایندیرا دختر نهرو و اولین نخست وزیر زن هند را به خاطر می آورند که برای رسیدن به اهدافش هر چه در چنته داشت را خرج کرد.

ایندیرا گاندی نمونه نادری از صعود یک زن به قدرتمندترین موقعیت در جامعه هند بود. او همیشه نگران مسائل مربوط به زنان بود و موفقیت خود را دلیلی بر صعود زنان با استعداد می دانست و در یک سخنرانی در مورد آزادی واقعی زنان و حقوق برابر زنان در مقابل مردان صحبت کرد و حتی در قانون اساسی نیز پیش بینی کرده بود.

” برای آزادی باید زن آزاد باشد تا بتواند خودش باشد نه اینکه با مردان رقابت کند بلکه در چارچوب ظرفیت و شخصیت خودش باشد.”

 

حتی زمانی که در جلسات سخنرانی اش به شدت به او حمله میشد پا پس نکشید. در یک سخنرانی با پرتاب سنگ دماغش را شکستند. با گوشه ساری جلوی خون را گرفت و سخنرانی اش را قطع کرد. بعد از چند روز پرجرات تر از قبل بر سر کارش حاضر شد.

ایندیرا در طی نخست وزیری اش روزی هجده ساعت کار میکرد. با تمام اختلافاتی که در بین جمعیت ۷۰۰ میلیونی هند بود، ایندیرا موفقیت های زیادی کسب کرد. توانست جمعیت را کنترل کند، راهی باز کند تا زنان در امور سیاسی جایگاهی داشته باشند یا اولین ماهواره هند را به فضا بفرستد.

همه این ها از جایی شروع شد که او هدفش را پیدا کرد. یاد گرفت که در مسیرش رشد کند. در راه رسیدن به آن چه که میخواست پرجرات قدم برداشت و تلاش کرد. از چالش ها نترسید.

 

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *