جی کی رولینگ نویسنده افسانه ای

 

 

میتوانم با اطمینان بگویم که شما حتما اسم جی کی رولینگ را شنیده اید. زنی که آخرین پنی اش را در حالی خرج کرد که نمیدانست فردا چطور باید برای دخترش غذا تهیه کند. زنی که کتابش ۱۲۰ میلیون نسخه فروش رفت.

 

اگر می‌پرسید او کیست، بگذارید به شما بگویم که او زنی است که موفق‌ترین سریال پرفروش تاریخ را خلق کرده است. همه چیز در مورد این زن باورنکردنی الهام بخش و خارق العاده است.

 

رولینگ ممکن است یکی از هیجان‌انگیزترین داستان‌های موفقیت باشد، اما همه این داستان‌ بی‌نقص نبود. خیلی ها نمی دانند قبل از ستاره شدنش دقیقاً چه چیزی هایی را پشت سر گذاشته است.

 

حتما شنیده اید که میگویند موفقیت واقعی پس از یک رشته شکست به دست می آید. این دقیقاً همان چیزی است که برای رولینگ اتفاق افتاد. تنها کلمه ای که میشد با ان زندگی رولینگ را توصیف کرد آشفته بود.

مادرش را از دست داده بود. به تازگی از شوهرش که او را مورد خشونت قرار داده بود جدا شده بود. افسردگی داشت او را از پا در میاورد. چند خودکشی ناموفق داشت. یک دختر ۷ ساله داشت که با او زندگی میکرد. او شغلش را در سازمان عفو بین الملل به عنوان منشی و مترجم از دست داده بود. به همین دلیل دخترش را با کمک هایی که از خیریه می گرفت، بزرگ می کرد. ویرانگر ترین دوره زندگی اش را تجربه میکرد.

خانه اش در سرمای زمستان حتی سیستم گرمایشی نداشت. روزها را با دخترش در کافه های شهر میگذراند. در حالی که دخترش در کالاسکه اش خواب بود، او مینوشت.

داستانی را مینوشت که در آخرین سفرش با قطار، ایده اش را پیدا کرده بود. شاید آن ۴ ساعت تاخیر قطار لطف سرنوشت به او بود. چرا که آن ۴ ساعت برای همیشه زندگی رولینگ را عوض کرد.

در آن ۴ ساعت رولینگ هیچ مداد یا خودکاری با خود نداشت تا ایده اش را روی کاغذ بیاورد.. خودش می گوید برایم خیلی سخت بود، چون هیچ خودکاری نداشتم و خجالت می کشیدم آن را از کسی قرض بگیرم. به محض این که به مقصد رسید و وارد آپارتمانش شد، سریع دست به کار شده و شروع به نوشتن کرد و چند سال هم برای ویرایش آن زمان صرف کرد. انگیزه ی اتمام این کتاب از آن جایی نشات گرفت که دختر رولینگ از فصل اول کتاب خیلی به هیجان آمده بود و ذوق داشت زودتر بداند داستان به کجا ختم می شود.

به همراه دختر شیرخوارش به ادینبورگ، اسکاتلند نقل مکان کردند تا با سه فصل از هری پاتر در چمدانش، نزدیک خواهرش باشند.

 

یک سال از آماده شدن کتاب میگذشت و او ۱۲ بار توسط انتشارات های مختلف رد شد. انتشارات کوچکی انتشار کتاب را پذیرفت.

انتشارات قبول کرد کتاب را با نام مختصر او منتشر کند. چرا که نسل جوان به کتاب های نویسنگان زن تمایلی نشان نمیداند. پس او کتابش را با نام جی کی رولینگ منتشر کرد. البته در ابتدا تنها ۱۰۰۰ نسخه از آن منتشر شد. اندکی بعد همه چیز تغییر کرد، رولینگ بالاخره نور را در انتهای تونل تاریک زندگی اش پیدا کرد.

کتاب هری پاتر در کتاب فروشی منتشر شد. این کتاب جوایز معتبری مانند جایزه کتاب نستله اسمارتیز و جایزه کتاب بریتانیا برای کتاب کودک سال را دریافت کرد.

بعد از این موفقیت یک انتشارات آمریکایی حق چاپ را از رولینگ به ارزش ۱۰۰ هزار یورو خریداری کرد. اولین جلد کتاب هری پاتر ۱۲۰ میلیون نسخه بود که در سراسر دنیا به فروش رسید.

بعد از فروش فوق العاده هری پاتر و سنگ جادو، رولینگ تصمیم گرفت ادامه این داستان هیجان‌انگیز را بنویسد.

تمام سال‌های قرن بیست و یکم برای رولینگ، پر از موفقیت بودند.
کتاب‌های او پشت سر هم به فروش می‌رفت و در جشنواره‌های مختلف جوایز متعددی به او اعطا می‌شد.

رولینگ در سال ۲۰۰۷ تنها ۱۰ سال بعد از اولین چاپ کتابش ثروتش به ۴۵۴ میلیون دلار رسید.

 

اگر رولینگ ایده‌ای که در قطار به ذهنش رسیده بود را نادیده می‌گرفت، اگر باوجود فقر و نداری پرجرات کار نوشتن را ادامه نمیداد، اگر برای زندگی اش بهانه می‌تراشید، امروز به این جایگاه نمی‌رسید.

بزرگترین درسی که می توان از جی کی رولینگ گرفت این است که به تلاش، باور و عمل به رویای خود ادامه دهید. چه برای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق چه برای انتشار یک کتاب.

 

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *